رسانه

ارائه‌ی مقاله در دومین همایش روز رسانه‌های اجتماعی

یکشنبه نهم تیرماه ۱۳۹۲، دومین همایش روز رسانه‌های اجتماعی در ایران برگزار شد؛ من هم مقاله‌ای درباره‌ی موانع گسترش شبکه‌های اجتماعی در سازمان‌ها ارائه کردم که در این‌جا می‌توانید فایل ارائه‌ی آن را ببینید. ———- + تسنیم: یک کارشناس ارشد تحقیقات در رسانه عنوان کرد: اولویت نداشتن فضای مجازی در بودجه های سازمانی خبرگزاری تسنیم: […]

ارائه‌ی مقاله در دومین همایش روز رسانه‌های اجتماعی بیشتر بخوانید »

بچه هاى فیلم هاى فرهادى، قهرمان اند

قهرمان فیلم گذشته، اگر قهرمانى داشته باشد، فقط و فقط فؤاد است؛ تنها کسى ست که تکلیفش با خودش و اطرافیانش معلوم است؛ خودکشى را مى فهمد، مثل پدرش غیرتى نمى شود و مى داند پیش معشوقه پدرش اوضاع بهترى دارد تا در خانه بى مادر. فرهادى فیلمى ساخته است درباره بلاتکلیفى و تعلیق آدم

بچه هاى فیلم هاى فرهادى، قهرمان اند بیشتر بخوانید »

ثبت‌نام در دومین همایش روز رسانه‌های اجتماعی آغاز شد

امسال دومین همایش روز رسانه‌های اجتماعی در نهم تیرماه برگزار می‌شود؛ اگر به این موضوع علاقمند هستید حتما در این همایش ثبت‌نام کنید؛ من هم با مقاله‌ای با عنوان «بررسی علل و موانع بکارگیری شبکه‌های اجتماعی در سازمان‌های ایرانی» در این همایش سخنرانی خواهم داشت. #smday1392 دومین همایش روز رسانه‌های اجتماعی را با این تگ

ثبت‌نام در دومین همایش روز رسانه‌های اجتماعی آغاز شد بیشتر بخوانید »

شوخی‌ به سمت کوتاه شدن می‌رود

در هفته‌نامه‌ی همشهری جوان این هفته یعنی شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۲، پرونده‌ای درباره‌ی شوخی‌های متفاوت نسل‌ها کار شده است؛ من هم گفتگویی درباره‌ی همین شوخی‌های نسل جدید دارم. به من هم گفته‌اند «موجود بامزه». این‌جا می‌توانید این گفتگو را ببینید.

شوخی‌ به سمت کوتاه شدن می‌رود بیشتر بخوانید »

سرو که افقی نمی‌شود

پاییز ۱۳۷۹ بود؛ من دانشجوی ترم اول تازه از تخم درآمده‌ی مهندسی بودم در دانشگاه امیرکبیر؛ فراخوان زده بودند که دفتر طنز حوزه‌ی هنری می‌خواهد نخستین جشنواره‌ی طنز دانشجویان کشور را برگزار کند. رفتم باجه‌ی پست دانشگاه تا آثارم را بفرستم و طرف گفت وقتی حوزه‌ی هنری همین روبه‌روست، خب ببر به خودشان کارهات را

سرو که افقی نمی‌شود بیشتر بخوانید »

ثواب برای همسایه

مرد تا بلند شدن پیرمرد را دید، چشمهاش برق زد و پرید و هنوز پیرمرد نیم خیز نشده بود که جای او نشست؛ احساس یک فاتح مغرور را داشت و داشت چشمهاش گرم میشد که حضور یکی را بالای سرش حس کرد: «آقا جای کارت میخری هزار تومن؟ مرد شاکی شد: نه، برو بالا سرم

ثواب برای همسایه بیشتر بخوانید »

کمبود تیتر و حوصله

ذهنم می‌رود سراغ دکه‌ی میدان ـ چهارراه آرامگاه. زمستان هفتاد و هشت. کنکوری‌ام و معمولا شب‌ها تا حوالی ساعت ده در مدرسه برای درس‌ خواندن می‌مانیم. روزهای پرشور بعد از انتخابات مجلس بود. با بچه‌ها هر روز توی مدرسه بحث داشتیم و به دعوا می‌کشید حتی. هرروز صبح جلوی دکه شاید حتی یک ربعی می‌ماندم

کمبود تیتر و حوصله بیشتر بخوانید »