قهرمان فیلم گذشته، اگر قهرمانى داشته باشد، فقط و فقط فؤاد است؛ تنها کسى ست که تکلیفش با خودش و اطرافیانش معلوم است؛ خودکشى را مى فهمد، مثل پدرش غیرتى نمى شود و مى داند پیش معشوقه پدرش اوضاع بهترى دارد تا در خانه بى مادر.
فرهادى فیلمى ساخته است درباره بلاتکلیفى و تعلیق آدم ها بین گذشته و آینده؛ مردى که از ایران آمده تا با خاطره خوب یک زندگى را تمام کند؛ زن از معشوقش باردار است و هنوز از مرد گذشته اش دل نکنده، معشوق خود مردى معلق است در تردید کماى همسرش و فرزندى که قاطعیت و منطق بیشترى از او دارد. انگار روابط آدم ها در این فیلم، روابطى مبتنى بر نوعى بلاتکلیفى و عذاب وجدان و تردیدند؛ تردیدى که دوربین حتى روى رفتار دست ها هم نشان شان مى دهد.
من تا صحنه اخراج کارگر غیرقانونى از خشکشویى خودم را با ژست هنرى نگه داشته بودم تا فیلم را به دقت ببینم؛ اما از آن جا انگار تازه قصه شروع شد؛ حالم تازه بد شد؛ شروعى خیلى دیرتر از شروع قصه ها در درباره الى و جدایى نادر از سیمین. کارگر زن تازه قصه را گفت؛ گفت که عامل اصلى خودکشى، شیطنت او نبوده و همان تردیدهاى سمیر و خالى بودن نگاهش، زن را به خودکشى رسانده است. خلاصه این که فیلم فرهادى تاوان همه آدم هاى مردد را با باقى ماندن بر تردیدهاشان مى دهد.
دقت کرده اید که هر بار فیلم بهترى مى سازد و هر بار سینمایى تر و کم حرف تر؟ صحنه سشوار گرفتن روى موهاى زن را یادتان هست؟
ممنونم آقاى فرهادى؛ فیلم شما آدم را با حال خوب ناشى از حال بد از سینما بیرون مى فرستد!
3 دیدگاه دربارهٔ «بچه هاى فیلم هاى فرهادى، قهرمان اند»
دیدگاهها بسته شدهاند.
اگر چشماتون رو ببندید و فقط به صدای یک فیلم سینمایی ایرانی متوسط الحال گوش بدید میتونید بفهمید موضوع داستان فیلم و سر و تهش چیه . درست مثل تبلیغات تلویزیون ایران که قابلیت پخش در رادیو رو هم دارند. اما فیلم های فرهادی اینطور نیستند…. سینما هستند…. تصویرند…. چه قدر فرهادی زندگی و تردیدهای لعنتی اش رو خوب میشناسه…..
مگه گذشته تو ایران اکران شد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام بر جلال عزیز
کم پیدایی پسرجان…
سایت شخصی خالوراشد