با همسرم نشستیم به تماشای بازی ایتالیا و اسپانیا، در حالی که من دلم می خواست اسپانیا ببرد؛ آن هم دو بر یک. موبایل و آیپد را به حرمت تماشای دو نفره و خود بازی گذاشتم کنار تا توییت نکنم… اما بازی آن قدر کسالتآور شروع شد که همسرم نیمهی اول را نصفه و نیمه رها کرد و رفت به کتاب خواندن.
من اما ناچار رفتم سراغ توییتر و نیمهی دوم هم چه خوب شروع شد و چه گلهای خوبی هم زدند دو تا تیم؛ داشتم فکر میکردم فوتبال برای ما دههی شصتیها که کلا خاطراتمان به خاطر محدودیتها مشترک است، یک جور اولویت ناگزیر بوده و هست؛ اما اصل موضوع اینجاست که برای ما خانهنشینهایی که باید اضافات گزارشگرهای خودی و تبلیغات وقیحانه را برای دیدن بازی یورو در خانه ببینیم، رفتار تماشای استادیومی وجود ندارد… ناچار توییتر میشود استادیوم ما! این هم ثمرات محدودیت است و فرار به کمک رسانههای تلویزیون و اینترنت.
غمگین است که از سال ۷۷ دیگر به استادیوم آزادی نرفتهام و سالهاست گل کوچک نزدهام… اما برای ما توییتر یک استادیوم بزرگ جدید است که در آن بیشتر به رفتار تماشاچیها و فحشهاشان و حرصهاشان توجه داریم تا خود بازی! امیدوارم پای نیروی انتظامی و ولش کن ولش کن به این یکی نرسد. رسیده است که البته.
بازی مساوی تمام شد و من برگشتم به زندگیم. راستی هنوز زنها را به ورزشگاه توییتر راه میدهند.
همیشه تو توییتر به این دلیل که شاید طرف اپروف نکنه برای فالو، کسایی که پروتکت کرده بودن رو هیچوقت فالو نمیزدم
اولین بار برای شما درخواست فالو زدم که خوشبختانه شما فکری که در پس زمینه داشتم رو به واقعیت تبدیل کردین :))
حالا واقعا تعجب میکنم شمایی که توی این همه سایت و وبلاگ فعالیت داری، در رسانه فعالیت داری برای چی باید اکانت سرویسی مثل توییتر رو پروتکت کنی 🙂
به هر حال
موفق باشید
سلام آقای سمیعی. آقا ما شما رو خیلی دوست داریم. به جز برنامه ی خونه زندگی, در برنامه دیگه هم فعالیت دارید؟ ای کاش یه برنامه مثل حس ششم که شبها پخش میشد دوباره راه اندازی کنید. سبز باشید 🙂
ایا درد توهین نرفتن به فوتبال در سینما از صیغه یک ساعت به بالا بیشتر است؟
آقاجان!!! ، این خانه از پایبست ویران است.
let it be
ما دهه ی شصتی ها!
🙁
چرا؟باید اینطور بشه برای ما دهه ی شصتی ها؟
اون از دنیا اومدنمون با جنگ مصادف بودیم اینم از جوووووووونی مون!
نخیر. اینجا دقیقا منظورم اضافات بوده
افاضات البته :]
عالی