مدتیست که تقریبا هر روز اتفاق خوبی در صفحهی آخر روزنامهی بهار میافتد و آن، انتشار ستون طنز است؛ روزنامه را نامنظم گرفتهام و تا امروز ستونهای طنزی از دوستان طنزنویسم مهدی استاداحمد و نسیم عربامیری و دوست ناشناخته علی رستگار دیدهام؛ اگرچه ظاهرا طنزنویسها آنقدر بیرمق و پراکنده شدهاند که هیچ اتفاق تلخ وشیرینی در طنز رسانهای گویا برنمیانگیزدشان، اما من برای کوچکترین اتفاقهای خوب عرصهی طنز ذوقی کودکانه و بیپایان دارم. امیدوارم بهار برقرار باشد.
2 دیدگاه دربارهٔ «پاتوق طنازها در روزنامهی بهار»
دیدگاهها بسته شدهاند.
سلام برادر
این علی رستگار که می گی یکی از دوستان خوب و با حال جواده! که البته این اسم مستعار ایشونه! به نظر من کمترین که کار طنزش نه فقط این جا که خیلی جاهای دیگه هم می نوشت … حرف نداره!
القصه که ایام عید قرار است یه سر بیاید خانه ما!
سلام تو را خواهیم رساند!
بهار خوبی داشته باشی
ای جلال سمیعی
کسی هست که بی رمق و پراکنده نباشد؟لابد از جنس بتون وسنگ واین گونه اجناس است.
سعدی فرموده است:
فراق دوستانش باد ویاران
که مارا دور کرد از دوستداران
الان از رادیو ساکی که رادیویی است “خودبرساخته”و به اندازه همین توصیف پست مدرنپست مدرن؛ قطعه ای در باره ازدواج با صدای فرشید منافی را می شنیدم .حالا دیدید که زندگی دریغ بارانت می کند پیش از آنکه کنجی بیابی برای اسودن یا سایبانی برای به چشم نیامدن ؟احوال این روزها بوی نان خشک میدهد کپکزده و تنها به قصد سدجوع می توان از آن بهرهمند شد.کاش بوی تنورهای بر افروخته به نیت مهمانی در راه.همین.یا حق.
پ.ن:من به علت دور بودن از مسائل روز نمی دانستم که دیدگاه هم “گذاشتنی “است.وبه ناچار ما هم دیدگاه مان را گذاشتیم.