سال ۱۳۹۵، شبکهی دوم سیما
جلال سمیعی، میلاد احرامپوش، علیرضا محمودی ایرانمهر و…
جلال سمیعی - استراتژی محتوا، رسانه و ارتباطات
Jalal Samiee – Content, Media & Communications Strategy
از ماجرای #شلوار یک کاربر توییتر و واکنش برندها به آن چیزی شنیدهاید؟ عکس و لینک پیوست را ببینید.
فارغ از نظرات مختلفی که به اتهام زدن هم رسید، در شبکههای اجتماعی ایرانی کمتر چنین جریانی از ورود بیمحابای اکانتهای رسمی برندها سراغ دارم؛ جریانی که دقیقا به #روابطعمومی ِ #بازاریابی مربوط است؛ روابطعمومیست که برخلاف بازاریابی و #تبلیغات، مستقیم با کاربران و مخاطبان ارتباط میگیرد و البته در نهایت با ابزار و روش روابطعمومی، بازی منتج به فرایند بازاریابی و تبلیغات را با منشن زدن به برند مرتبط دوم، شروع میکند.
بسیاری از برندها ترجیح دادند حتی با کنار گذاشتن لحن همیشگی، سوار این موج شوخی شوند، تا دیده شوند.
ممکن است ریشهی اصلی پیامهایی که این جریانها را میسازند، روشن نشود… اما مهمتر این است که حساسیت کار روابطعمومی و سازمان در واکنش درست به چنین جریانی، به فهم آنها از شبکههای اجتماعی، شناخت کاربران آن رسانهها و انتخاب هوشمندانه پاسخهای دیدنیتر (یا سکوت) و دعوت دیگران به بازی برمیگردد.
شلوار کاربر مزبور، از هرجا که رسیده باشد، دستمایهی خلاقیتی پرریسک و به نظرم موفق در اکانت توییتر فیلیمو شد، که امیدوارم دستاندرکارانش، با ثبت یک گزارش شفاف و علمی از آن، پروندهای آموزنده برای فرایندهای رسانهای برندها بر جای بگذارند.
روایت خود کاربر را در ویرگول بخوانید.
#IRAN #Twitter #PR #marketing #marketingPR #socialmedia
Jalal Samiee called the gathering “an opportunity to practice tolerance”.
The well-known media consultant said, “Such gatherings bring together professionals from diverse backgrounds. In the face of all the prevailing tensions, we need to work together and try to perceive phenomena from new standpoints.”
Encapsulating the festival’s common goal, Samiee said, “We are responsible toward participants in the competition and our community as a whole. I think that the event unites and enables us to put aside our differences.”
برخلاف خیلیها،منبرای ننوشتن وبلاگم چندان آه و افسوس ندارم؛از مرداد ۱۳۸۱ که فهمیدم پرشینبلاگ وجود دارد، رفتم و با بدیهیات مرحوم نرمافزار فرانتپیج به کمک رفقا، وبلاگ خودم را راه انداختم و به همان بهانه و با همان فرمان، وبلاگهای فارسی و خارجیزبان را کشف میکردم. چند سال پیش از وبلاگنویس بودن،روزنامهنگاربودم؛نوشتن برای من تفریح اصلی بود و سالها کار اصلیم هم… اما، وبلاگ یادم داد که حتی از ستون مطبوعاتیای که شماتت میشدم چرا کوتاه و کم مینویسمش، برای مخاطب آنلاین باید خلاصهتر هم نوشت. عضویتم درتحریریهی یکی از اولین نشریههای آنلاین فارسی با نام «هفتسنگ»، از رخدادهای مهم ناشی از وبلاگ بود برای من؛ما جوجهدانشجوها داشتیم با ولع اینترنت و روابطش را میبلعیدیم
+
وبلاگ برای من شروع کشف هدفمند و دستهبندیشدهی آدمها و جریانهای تازه بود؛ بسیاری از دوستان این روزهای من کشف وبلاگها و گودر (گوگلریدر) هستند؛کشفهایی که اگر فضای آنلاین نبود، ممکن بود نداشته باشمشان. یکی از کتابهایی که در سال ۱۳۹۴ چاپ کردم، محصول وبلاگی با نام «رساله صد فرمان» بود که در اواخر دههی هشتاد خورشیدی ایجاد شد و شهرتش را هم مدیون همان گودر بود؛شایدبهیادماندنیترین اتفاق وبلاگی برای من،راهاندازی جریانطنزنویسی فراگیری بود با نام «نهضت افتخارات وبلاگی» درشهریور ۱۳۸۵… که بسیاری از وبلاگنویسهای مشهور آن دوران را درگیر این شوخی ساختن کرد؛یکبار هم وبلاگم برگزیدهی بخش فرهنگوهنر در جشنوارهی وبلاگهای دانشجویی همدان شد؛ داورها از رعایت نیمفاصله تشکر کرده بودند.
+
معتقدم هر نوع محتوایی، بر اساس ویژگیهای خود و ویژگیهای مخاطبش، رسانهی خودش را پیدا میکند؛شاید مهمترین دلیل مهاجرت وبلاگنویسها به شبکهها و رسانههای اجتماعی، بازنشر تصاعدی و میزان دیده شدن و تعاملهاییست که آنها به بلاگرها جایزه میدهند؛ درست است که محتوا هیچجا مثل سایت و وبلاگ آرشیو نمیشود… اما به تعداد پادکستسازها و ویدئوبازهای اینستاگرام اگر دقت کنید،دیده شدن این روزها بیشتر از خوانده شدن طرفداردارد؛کار من به عنوان مشاور رسانه و محتوا، پیدا کردن رسانههای مناسب برای تولید و بازنشر پیام است؛وبلاگها این روزها در شبکههای اجتماعی زندگیشان را ادامه میدهند؛شاید بهتر است به وبلاگها با ابزارهای سازگارتری از امروزِ شبکهها و رسانههای اجتماعی،درون همانها به زندگیشان ادامه بدهند.
+
این یادداشت،خودش نوشته شده برای تکاندن وبلاگی که چند سالیست با تغییر مدل استفاده از اینترنت و شبکههای اجتماعی، دارد خاک میخورد؛راستش را بخواهید، پیگیری نیما شفیعزاده و رفقای ویرگول باعث شد به مناسبت روز وبلاگستان فارسی سری به این خانهی متروکه بزنم؛پایان این پست وبلاگی را با دعوت از شما برای نوشتن، باز میگذارم! فقط پیشنهاد دارم درگیر نوستالژی نان بولکی وار نشوید. ؛)
در یادداشت قبلیم اشاره کردم که میخواهم بهعنوان یک مشاور استراتژی محتوا و رسانه، تجربهی سفری را که به دعوت مشترک #قطرایرویز و بخش #توریسم_زوریخ در اوایل آبان امسال (هفتهی پایانی اکتبر) داشتیم، از دیدگاه ارتباطی و تمهیدات رسانهای بررسی کنم؛ تمهیداتی که میتوانند الگوی خوبی برای #برندینگ و ساختن #تصویربرند و #هویت_شفاهی در ایران باشند.
۱. هر چهار پروازی که #قطرایرویز برای این سفر رسانهای در نظر گرفته بود، یعنی پروازهای تهران به دوحه و دوحه به زوریخ و طبعا دو پرواز برگشت، پروازهای Business Class بودند؛ فاصلهی چندساعتهی اقامت ما در فرودگاه بینالمللی #حمد در دوحه هم خود یک تجربهی دلچسب در الگوبرداری از فضای ارتباطی میزبانها با مسافران بودند. از لحظهی ورود ما به فرودگاه حمد دوحه، یک راهنمای خوشرو با استقبال اختصاصی از گروه ما، ضمن خوشامدگویی و گفتن اطلاعات کلی و پایه، ما را به تور بازدید از فرودگاه بزرگ دوحه برد؛ قطریها در سه سال توانستهاند فرودگاهی بسازند که مقایسهی ابعاد و تمهیدات آن برای تبدیل شدن به جایگاهی برای تمرکز بسیاری از پروازهای بینالمللی، با آن چه در ایران میبینیم، بسیار کار اشتباه و دلسردکنندهایست! شما بهعنوان یک مسافر عادی در فرودگاه بینالمللی دوحه، فضاهای متنوع بسیاری برای استراحت، سرگرمی، خرید و پذیرایی دارید؛ اگرچه به گمانم فریشاپ فرودگاه دوحه در مقایسه با آن چه در فرودگاه دبی هست، چندان قوی نیست و فروشندههای عموما بیحوصله و خستهای هم دارد، اما تنوع فریشاپ دوحه خوب بود؛ فروشگاه رسمی جالبی هم برای کالاهای دو باشگاه بارسلونا و پاریسنژرمن در فرودگاه حمد هست.
۲. اینترنت وایفای پرسرعتی که در فرودگاه بینالمللی دوحه و در هتل فرودگاه داشتیم، مهم بود؛ اینترنت رایگان در فرودگاه زوریخ و برخی رستورانهایی که رفتیم، وجود داشت؛ اما انتظارم از زوریخ دربارهی پوشش وایفای رایگان در مکانهای عمومی یک شهر توریستی برآورده نشد؛ بعید است اسپانسرها دلشان نخواهد در ازای برندینگشان هزینههای پوشش وایفای را در جاهای عمومی زوریخ تامین کنند… اما لابد ملاحظاتی مثل تهران دارند که ما نمیدانیم!
۳. آن چه در فرودگاه حمد از بابت تجربهی رسانهای جلب توجه میکند، اول از همه اطلاعرسانی کامل از طریق تابلوها، علایم، راهنماهایی که با یونیفرم در هرجا حاضر بودند و دیگر رسانههاست… اما عجیبتر این است که شما در فرودگاه دوحه صدای معمول اطلاعات فرودگاه را نمیشنوید و این فرودگاه به بیصدا بودن واقعیش مشهور است؛ حذف رسانهی بلندگو ریسک مهمیست که قطریها با علایم چندزبانه، نصب نقشههای راهنما در نقاط مختلف فرودگاه و مهمتر، ساختن یه اپلیکیشن کاربردی کامل دربارهی فرودگاه حمد دوحه تلاش کردهاند آن را جبران کنند؛ اپلیکیشنی که با دستهبندی درست اطلاعات براساس نیاز شما، حتی دسترسی شما را به نزدیکترین سرویسی که میخواهید، براساس محلی که در آن هستید، به شما پیشنهاد میدهد. مقایسهی تلخی کنیم با ایران، که حتی ممکن است راهنمای انسانی برای پاسخگویی به پرسشهای مهم شمایی که در فرودگاه یا دیگر پایانهها گم شدهاید، وجود نداشته باشد.
۴. لانژ پذیرایی فرودگاه دوحه برای افرادی که پروازهای بیزینسکلاس یا فرستکلاس را انتخاب کردهاند، فضای بزرگ و مرتب و دلچسبی با انواع خوردنیهاست! کارکنان پرتعدادی منتظر دستور شما هستند و برای شما حتی تبلتهای بزرگی متصل به صندلیها هست که بتوانید آنلاین باشید؛ این که در یک فرودگاه بتوانید ساعتهای طولانی انتظار بین پروازها را با انواع گزینهها مثل استراحت و پذیرایی و اینترنت و نشریات پرتعداد بگذرانید، فرصتیست که در بسیاری از سالنهای ترانزیت با این کیفیت فراهم نیست. در فرودگاه دوحه، حتی بخشهای اختصاصی بازی فیزیکی و رایانهای برای بچهها و بزرگترها وجود دارد.
(این یادداشتها ادامه خواهند داشت.)
#قطرایرویز #زوریخ #سفرورسانه #سفرباقطرایرویز #توریسم_زوریخ
#GoingPlacesTogether #ZurichTogether #QatarAirways #HIAQatar #visitzurich
===
یادداشت قبلی: https://jsamiee.com/?p=1755
صفحهی لینکدین من: https://ir.linkedin.com/in/jalalsamiee
«فرصت امروز» به بررسی عملکرد تبلیغاتی فیلم سینمایی متولد ۶۵پرداخته است. به همین منظور گفت وگویی را با جلال سمیعی، مشاور روابط عمومی و استراتژی محتوای دیجیتال داشته ایم. همچنین برای دریافت اطلاعات بیشتر درباره عملکرد تبلیغاتی این فیلم گفت وگویی نیز با مارال دوستی، مدیر کمپین ها و تبلیغات فیلم سینمایی متولد ۶۵ داشته ایم که در ادامه می خوانید.
جلال سمیعی، مشاور روابط عمومی و استراتژی محتوای دیجیتال درباره اقدامات تبلیغاتی فیلم سینمایی متولد ۶۵ می گوید: تلاش تیم رسانه ای فیلم سینمایی متولد ۶۵ قابل تحسین و متفاوت ا ست؛ همین که خواسته اند از ظرفیت موضوع فیلم و ظرفیت آدم های آنلاین دهه ۶۰ و مسن تر برای تبلیغات فیلم استفاده کنند، خوش ذوقی جذابی ا ست.
اما چند نکته درباره این نوع تبلیغات وجود دارد که باید به آنها توجه ویژه ای شود. مهم ترین نکته این است که کمک گرفتن از تاثیرگذارها(Influnecers) که اینجا همان آدم های سی،چهل ساله هستند، تهدیدها و فرصت هایی دارد. تیم تبلیغاتی فیلم تلاش دارد در روزهای اکران با برگزاری رویدادهایی با نشانه های نوستالژیک آن روزها مخاطب را با فیلم دچار درگیری احساسی کند؛ احساساتی که لزوما به نفع اهداف تبلیغاتی تمام نمی شوند.
درگیر کردن مخاطبان همسن بازیگران فیلم
سمیعی می گوید: اکران یک فیلم در روزهای نسبتا پررونق گیشه ذاتا یک فرصت خوب است. مردم به جست وجوی فیلم تازه در رسانه ها و تجارب نزدیکان می پردازند و یک بهانه برای رفتن شان به سینما کافی ا ست. متولد ۶۵ به ظاهر می خواهد آدم های همسن بازیگران اصلی را درگیر کند.
تا قبل از دیدن فیلم ممکن است بخش هایی از این جامعه هدف مشتاق دیدن فیلم باشند اما با تماشای فیلم و بعد از آن بررسی نقدهایی که من از فیلم دیدم ضعف ساختاری و سردرگمی قصه قابل توجه است و طبعا اگر بینندگان موج اول اکران را آدم های تاثیرگذاری بدانیم که بر موج های بعدی افراد تاثیر می گذارند، نظر شخصی من این است که فیلم، آدم های موج اول اکران را ناراضی به بیرون می فرستد. یادمان باشد بخش مهمی از جامعه همیشه به بازخوردهای اطرافیان شان بیشتر از آمار و رسانه اعتماد می کنند.
هیاهوی تبلیغاتی فیلم ها در شبکه های اجتماعی
در حال حاضر اکثر فیلم های سینمایی برای تبلیغات از فضای مجازی بهره برداری می کنند. سمیعی در پاسخ به این سوال که آیا استفاده از این فضا در زمان اکران کوتاه فیلم ها به فروش آنها کمک خواهد کرد یا خیر، می گوید: بله. در کنار اتفاق های پیدا و پنهان و نبود سرگرمی های جایگزین و تبلیغات ماهواره ای و تساهل بخش فرهنگی دولت که برای اکران سینماها دوران پررونقی ساخته است، مردم با استفاده از شبکه های اجتماعی و گروه های مرجع و تاثیرگذار، سینماها را پر کرده اند.
موج های تبلیغاتی می توانند حتی با ایجاد حواشی سیاسی و خط قرمزها و دیگر جذابیت ها برای هر اثر فرهنگی – هنری مشتری های زیادی بیاورند، اما طبعا فرصت تبلیغات مجازی همیشه فرصت نیست و می تواند تهدید هم باشد؛ تحریم ها و شایعات می توانند یک فرد یا محصول را تحت فشار هم بگذارند.
به گمانم نظریه مارپیچ سکوت در شبکه های غیررسمی اجتماعی می تواند با نظریه مارپیچ فریاد جایگزین شود؛ یعنی افراد گمنام یا به هر حال غیرشاغل در رسانه ها و موقعیت های رسمی می توانند به موج فزاینده یک هیاهوی راست یا دروغ بپیوندند.
جریان سازی محصول فرهنگی برای جذب مشتریان
سمیعی درباره کمپین ها و رویداد تبلیغاتی فیلم سینمایی متولد ۶۵ می گوید: نیت سازندگان فیلم و تیم رسانه ای خوب است، اما در عمل نتوانسته اند اثری بسازند و معرفی کنند که موج چندان بزرگی ایجاد کند؛ وقتی خود یک رسانه به عنوان فیلم، محصول است و برایش تبلیغ می شود، بعد از مدت کوتاهی خود اثر باید بتواند با کیفیت و موضوع و حواشی اش جریان ساز باشد. به ظاهر تا الان این فیلم نتوانسته است فیلم پربیننده ای باشد.
جلال سمیعی در آستانه روز خبرنگار گفت: بخش قابل توجهی از آثار معاصر کشورمان از فرمهای جدید زبانی و ساختاری مربوط به رسانهها استفاده کردهاند. حتی فرمهای مکالمه و مکاتبات اینترنتی به عنوان بخشی از حوزه رسانه و روزنامهنگاری در ادبیات معاصر ما وارد شده است.
جلال سمیعی، نویسنده، روزنامهنگار و مجری طنزپرداز کشور، در گفتوگو با خبرنگار پایگاه خبری حوزه هنری با بیان اینکه ادبیات و روزنامهنگاری از هم جدا نیستند، اظهار کرد: ادبیات و روزنامهنگاری از هم تاثیراتی میگیرند و معمولا روزنامهنگاری میتواند عامل جذب مخاطب برای ادبیات باشد و ادبیات هم میتواند برای روزنامهنگاری مسیر زبانی و دغدغه تازه ای ایجاد کند.
وی ادامه داد: ادبیات و روزنامهنگاری دائما با هم در حال کنش و واکنش هستند. چه از بابت کنش و واکنشی که برای هم تعیین میکنند و چه برای تقویت مخاطب. طبیعی است که اگر رسانهها نباشند که اتفاقات و رویدادهای ادبی را به مخاطب انتقال دهند، ادبیات مهجور خواهد ماند. چرا که بخش زیادی از راه ارتباطی با مخاطب از روزنامهنگاری عبور میکند.
سمیعی خاطرنشان کرد: بخش قابل توجهی از آثار معاصر کشورمان از فرمهای جدید زبانی و ساختاری مربوط به رسانهها استفاده کردهاند. حتی فرم های مکالمه و مکاتبات اینترنتی به عنوان بخشی از حوزه رسانه و روزنامهنگاری در ادبیات معاصر ما وارد شده است. اصولا نبض زبان و ذهن مخاطبان و کشف نیاز مخاطب در هر حوزه موضوعی بر مبنای تعاملی است که با حوزه روزنامهنگاری دارند و به همین دلیل هم تاکید دارم ادبیات و روزنامهنگاری نمیتوانند از هم جدا باشند.
این نویسنده، روزنامهنگار و مجری طنزپرداز با اشاره به اینکه اگر روزنامهنگارها نباشند که ادبیات را معرفی کنند آثار ادبی در بخشهای زیادی از جامعه مهجور خواهند ماند، عنوان کرد: پیوند زیادی در ادبیات با روزنامهنگاری داریم. آدمهایی که هم کار ادبی و هم روزنامهنگاری انجام میدهند، دروازههای بزرگی برای ارتباط بین دو طیف هستند. شخصی که هم روزنامهنگاری و هم کار ادبی انجام میدهد، ارتباط بهتری با مخاطبانش برقرار میکند و از سوی دیگر، فرمهای زبانی تاثیر خود را در ادبیات و حتی در شعر نشان میدهند.
وی همچنین گفت: اصولا در ارتباطات دو مکتب داریم. نظریهای معتقد است که جامعه همیشه تحولات رسانهای را رقم زده است و نظریه مقابل میگوید که تحولات رسانهای به تغییر در جامعه منجر شده است. من به عنوان کسی که درس ارتباطات خواندهام و هم در روزنامه و هم ادبیات فعالیت داشتهام، معتقدم ادبیات هم به عنوان بخشی از اجتماع، در تحول رسانه دخالت داشته و البته رسانه هم بر ادبیات تاثیر داشته و این دو از هم جدا نبودهاند.
سمیعی در پایان گفت: ادبیات محتوا را تعیین میکند و رسانه موتور ادبیات برای انتشار و دیده شدن است. امیدوارم این کنش و واکنش ادبیات و روزنامهنگاری روز به روز سالمتر و جدی تر دنبال شود.
مجموعه طنز «تاکسی هفت» جلال سمیعی که توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است، از جمله آثار طنز این هنرمند است که در دورهای به صورت مستمر در روزنامه «هفت صبح» منتشر میشد.